معنی انگشت کوچک پا یا دست
حل جدول
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
لغت نامه دهخدا
کوچک پا. [چ َ / چ ِ] (ص مرکب) کفش... اصطلاح کفشدوزان، مقابل کفش بزرگ پا. کفشی که از اندازه ٔ طبیعی و معمولی کوچکتر باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
فارسی به ایتالیایی
mignolo
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) هریک از اجزای متحرک پنجۀ دست و پای انسان که بر سر آنها ناخن روییده است،
(ریاضی) واحد اندازهگیری طول به اندازۀ ۱۵ تا ۲۰ میلیمتر،
[عامیانه، مجاز] مقدار کم از خوراک غلیظ و چسبنده که با انگشت برداشته شود،
* انگشت اشاره (شهادت، سبابه، زنهار): [مجاز] انگشت بین انگشت شست و انگشت میانه،
* انگشت حلقه (بنصر): انگشت چهارم هر دست که معمولاً انگشتری ازدواج را در آن میاندازند،
* انگشت خُرد (کِهین، خنضر): [قدیمی] انگشت کوچک دست،
* انگشت شست (ابهام، نر، مِهین): انگشت بزرگ دست،
* انگشت میانه: انگشت وسطی دست،
گویش مازندرانی
دست و پا بسته
معادل ابجد
1298